1. غريزه جنسي، قويترين غريزه انساني است كه زندگي انساني را از نظر كمّي و كيفي مورد تأثير و تأثّر قرار ميدهد. اين غريزه در كنار غريزه گرسنگي، بسترساز فرهنگهاي انساني در طول تاريخ شده و دين با ورود در اين بستر، معنا بخش فرهنگ انساني ميشود؛ به همين دليل در تاريخ اديان كمتر ديني است كه درباره مسئله جنسي سخن نگفته باشد.
2. غريزه جنسي در يك چارچوب، مورد توجه اديان قرار ميگيرد و در چارچوب جهانبيني آن دين، جايگاه مسئله جنسي را با توجه به انسانشناسي خود، و جهانشناسي و اخلاقيات مبتني بر آن، تشريح و تفسير ميكند كه اغلب دائر مدار آن، انسان واسطهاي و متعالي ديني، مثل پيامبران و يا بنيانگزاران دين مثل بودا قرار ميگيرد.
3. در غرب مسيحي قرون وسطي كه انسان كامل مسيحي محور معرفتشناسي، جهانشناسي، انسانشناسي و سپس جامعهشناسي واقع شده بود، درباره مسئله جنسي، چه از بُعد انسانشناسي و چه جامعهشناسي، به همان ميزان قضاوت ميشد و چون انسانهاي كامل مسيحي، حضرت مسيح و حضرت مريم و حضرت يحيي(ع)، هر سه ازدواج نكرده، در مسيحيت دوري از عمل جنسي، يك شرط براي انسان كامل شمرده شد و كم كم ترك عمل جنسي به ترك كلي عمل جسمي كشانده ميشود و در دوران قرون وسطي، انسانهايي اعم از زن و مرد، دور از شهرها در نقاط دور افتاده جنگلها و كوهها و بيابان زندگي ميكردند كه به دور از لذتهاي جسمي يك زندگي كاملاً مجردانه داشتند. پس حجاب در همين جهت قلمداد ميشد؛ يعني دوري از لذتهاي جسماني بطور كامل.
بقیشم در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...